اراده قوی داشته باش
اراده این طور نمی باشد که شما بخواهید آن را داشته یا نداشته باشید، بلکه داشتن اراده در زندگی یک ضرورت است. موفقیت شما دقیقا تابع اراده شما است، زمانی که شما در رابطه با حرفه یا کاری که علاقه مند به آن هستید و حس خوبی دارید، قطعا ادامه و تمام کردن آن کار برای شما آسان است.
بگذارید این طور برایتان بیان کنیم که اراده همچون یک عضله است که میتواند رشد کند؛ حال شما هر چه بیشتر ورزش کنید، در نتیجه عضله قوی تر میشود. اما اگر شما در کاری که هم اکنون در حال انجام آن هستید، نیار به کمک داشتید، داستان چگونه خواهد بود؟ اگر نتوانستید منتظر ایجاد انگیز بمانید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
در اینجا به ذکر چند نکته اشاره خواهیم کرد که به شما کمک کنند تا کاری را که میخواهید، تمام کنید.
مرحله ۱ : محدود کردن انتخاب ها تا حد ممکن
همه ی انسان ها دارای انرژی ذهنی محدودی برای تمرین خود هستند. برخی کمتر داریم، برخی بیشتر. اما همگی، گاهی با کمبود اراده مواجه خواهیم شد. به همین دلیل، هرچه انتخاب های ما در طول روز بیشتر باشد، بیشتر به مغز فشار وارد میآید و بیشتر دنبال میانبر ها میگردیم.
در نتیجه شما تحریک پذیر و عصبانی، و در نهایت درمانده میشوید و تصمیماتی میگیرید که نباید. حقیقت این است که ما اغلب نمیتوانیم به خودمان کمک کنیم : انرژی ذهنی ما برای اتخاذ تصمیمات هوشمندانه به پایان رسیده. دقیقا به همین خاطر است که هر چه دامنه انتخاب ها محدودتر باشد، تصمیمات هوشمندانهتری خواهید گرفت.
مثلا تصمیم دارید، آب بیشتر و نوشابه کمتر بنوشید. آسان است : همیشه سه بطری آب روی میز بگذارید تا مجبور نباشید هر بار سراغ یخچال بروید و از میان نوشیدنیها یکی را انتخاب کنید.
شما در تلاش هستید تا از چک کردنهای متوالی تلگرام خلاص شوید. برای شروع، تمام زنگ های هشدار را خاموش کنید. و فقط یک بار در ساعت آن را چک کنید.
در حقیقت انتخاب های شما دشمن اراده هستند، بنابراین آن ها را ساده و راحت کنید. به تصمیماتی فکر کنید که به قدرت اراده نیاز دارند، و سپس، اراده را از معادله بیرون بکشید ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد.
مرحله ۲ : تصمیمات را امشب بگیرید و آنها را به فردا موکول نکنید
انتخاب، زمانی که تصمیم درست جلو شما قرار نگرفته است، آسان تر است. تصمیمات آسان که اگر آنها را به فردا موکول کنید، اراده شما ته خواهد کشید، همین امشب آن ها را شروع کنید. مثال: تصمیم دارید از فردا قبل از کار یک ساعت ورزش کنید. برای شروع، شب قبل وسایل ورزشی خود را در کیف بگذارید.
در اصل کلید موفقیت در این نهفته است که تصمیمات را تا جایی که میتوانید از قبل بگیرید. با این کار، انرژی ذهنی فردای شما ذخیره شده و برای تصمیمات مهم تر مهیا میشود. هدف از اینکار، اتوماتیک کردن اقدامات معین به جای تصمیمات است؛ چراکه تصمیمات به اراده نیاز دارند.
قدرت روتین هم می تواند کارایی شما را افزایش دهد و هم اینکه اتخاذ تصمیمات مهم را برای شما بسیار آسان میکند. وقتی مجبور به تصمیم گیری نباشید، اجتناب از خستگی تصمیمگیری آسان است.
مرحله ۳ : ابتدا و در اول کار سخت ترین ها را شروع کنید
نتایج مطالعات علمی میگوید که شما بیشترین انرژی را در همان ابتدای روز دارید. در یک مطالعه بسیار مهم که توسط آکادمی ملی علوم به انجام رسید، مشخص شد قاضیها بهترین تصمیمات را صبحها میگرفتند. درست قبل از نهار، احتمال داوری مطلوب به صفر میرسید. بهترین زمان برای انجام مهمترین کارها، اول صبح است. کارهای مهم را مشخص کنید و ابتدا برای آنها برنامهریزی کنید.
مرحله ۴ : هر چند مدت یکبار سوخت گیری کنید
اینطور مشخص شده است که گلوکز یکی از پایههای اراده می باشد. اگرچه عملکرد مغز در صورت پایین بودن گلوکز متوقف نمیشود، اما انجام برخی کارها را برای شروع و برخی دیگر را متوقف میکند : مغز این گونه است که به پاداشهای فوری، قویاً پاسخ میدهد و توجه کمتری به نتایج بلند مدت دارد.
چگونه می توان از این حالت اجتناب کرد؟ غذا های سالم بخورید. با خوردن غذا های سالم و مفید، نه تنها احساس بهتری به شما دست خواهد داد، بلکه تصمیمات بهتری نیز خواهید گرفت. در این صورت شما از قدرت اراده در تصمیمگیری ها بیشتر و بهتر استفاده خواهید کرد.
مرحله ۵ : برای هدف های بلند مدت خود یادآور تنظیم کنید
میخواهید لاغر شوید. اما درست زمانی که شما از لحاظ ذهنی خسته هستید، به آسانی خود را توجیه میکنید که عاقلانه تر آنست فردا تمرینات را شروع کنید.
در حقیقت خستگی ذهن شما را وادار میکند تا یک راه ساده فرار برای خود انتخاب کنید. حتی اگر این راه ساده، یک راه اشتباه باشد. راه حل آسان است : همیشه یاد آورنده هایی را در جلوی دید خود بگذارید تا شما را از فراموشیهای آنی برهانند.
برای مثال یکی از دوستان، یکی از عکس های خود را زمانیکه ۲۰ کیلو سنگین تر بود، به در یخچال چسبانده تا مدام فردی را به خاطر بیاورد که نمیخواست مانند او باشد.
کسی دیگر، میزش را پر از عکس های خانوادگی کرده بود. هم به این دلیل که نگاه کردن به آنها را دوست داشت، و هم افرادی را به خاطر بیاورد که مسئول تأمین زندگی آنهاست. به لحظاتی فکر کنید که هیجانات و افکار آنی، شما را از اهداف بلند مدت دور میکند.
پس، از یاد آورندههایی برای به خاطر آوردن آن اهداف بلند مدت استفاده کنید و مسائلی را که شما را از مسیر دور میکنند، در هم بشکنند.
از تنهایی خود نترسید
حتما شما هم لحظاتی را در تنهایی سپری کرده اید و به محض تنهایی، خودتان را با تلویزیون و شبکههای اجتماعی سرگرم کنید تا این اوقات را سریعتر سپری کنید. این رفتار میتواند دلایل زیادی داشته باشد، اما مهمترین دلیل آن این است که شاید از خلوت کردن و رو به رو شدن با خودتان می ترسید. شاید هم هیچ وقت یاد نگرفتید از تنهایی لذت ببرید. در این مقاله میخواهیم به دلایل این ترس و راه مقابله با آن بپردازیم.
بلز پاسکال در ذهن همه ی ما به عنوان ریاضیدان و فیزیکدان آشناست. او در سن ۳۹ سالگی درگذشت و بیشتر فعالیتهای علمیاش را در دورهٔ نوجوانی انجام داد. احتمالا شما و اکثر افراد در مورد کارهایی که او در زمینهٔ علوم اجتماعی انجام داده چیزی نمیدانیم.
در سال های قبل از مرگش پاسکال تحت تأثیر یک تجربهٔ مذهبی به فلسفه و الهیات روی آورد و مجموعه یادداشتهای نسبتا پراکندهای از او به جا ماند که بعدها به صورت کتابی با نام «تفکرات» منتشر شد و امروزه این کتاب شاهکاری در نثر فرانسه محسوب میشود. در این کتاب، افکار روشن او دربارهٔ انسان شبیه به نظریههای روانشناسی است. نکتهٔ جالب این است که این کتاب حدود ۲۰۰ سال قبل از اینکه روانشناسی بهعنوان یک علم رسمی شناخته شود نوشته شده است.
موارد ارزشمند زیادی برای نقل قول کردن از آن وجود دارد، اما یکی از معروفترین آنها در این جمله خلاصه میشود: تمام رنج انسان از آنجا ناشی میشود که قادر نیست در اتاقی آرام به تنهایی بنشیند.
از نگاه پاسکال انسان ها از تجربهٔ تنهایی و سکوت خود میترسند و برای فرار از این حس دست به هرکاری میزنند. البته اگر بخواهیم منطقی به موضوع بپردازیم یک سؤال مطرح میشود: در دنیایی که همواره تلاش میکنیم راهی پیدا کنیم تا به یکدیگر نزدیکتر شویم و قادر باشیم به همه جای دنیا دسترسی داشته باشیم، چرا باید تنها باشیم؟
در حالی که بزرگترین پیشرفت صد سال گذشتهٔ بشر تکنولوژی و ارتباطات بوده، تنها بودن چه ضرورتی دارد؟ من میتوانم در اتاق کارم در کانادا از طریق اسکایپ به همه جای دنیا سفر کنم در عین حال بدانم در خانهام چه اتفاقی میافتد!
جواب این است که تنهایی باعث میشود نسبت به خودمان شناخت بیشتری پیدا کنیم.
شاید بتوان گفت بیشتر آدم ها معتقدند که نسیت به خود، خودآگاهی دارند. آن ها فکر میکنند احساسات خود را میشناسند، میدانند از زندگی چه میخواهند و به مشکلات خود آگاه هستند. اما حقیقت این است که تعداد بسیار محدودی از آدمها خود و محیط اطرافشان را میشناسند و آنها هم میدانند که برای رسیدن به این شناخت، نیاز به تنهایی و پرداختن به خویش دارند.
این روزها پیام پاسکال بیش از هر زمان دیگری درست بهنظر میرسد. ما با تنهایی احساس خوشایندی نداریم و برای فرار از آن به تکنولوژی روی آوردیم. دلیل آن این است که تلویزیون، رادیو، اینترنت و … ما را در شرایطی قرار میدهد که سرگرم باشیم و احساس تنهایی را تجربه نکنیم.
احساس تنهایی ناشی از چیست؟
ترسی که از تنهایی در وجود ما است باعث می شود تا هرگز با آن رو به رو نشویم. اگر ریشهٔ تمام مشکلات را در تنها نبودن بدانیم، شاید کمی بزرگنمایی باشد اما با توجه به پیشرفت روز به روز جهان چندان هم غیرمنطقی نیست. ما آن قدر مشغول تکنولوژی هستیم که گاهی حتی فراموش میکنیم باید به خودمان بپردازیم. به همین دلیل با وجود اینکه تنها نیستیم احساس تنهایی میکنیم.
جالب است بدانید انسانها به صورت ذاتی از تنهایی دوری می کنند، چون از احساس پوچی میترسند. اما خوشبختانه راه حلی برای مقابله با این ترس وجود دارد. تنها راه مقابله با این ترس رو به رو شدن با آن است. در واقع باید این ترس را تجربه کنیم تا با آن خو بگیریم. درست مانند فیلم ترسناکی که اگر چندین بار تماشا کنیم دیگر ترسناک به نظر نمیرسد.
اگر بتوانید برای یک بار هم شده این ترس را تجربه کنید بعد از مدتی متوجه میشویم که تنهایی واقعا بد و ترسناک نبود. برعکس، به ما کمک میکند خیلی سریع محیط اطرافمان را بشناسیم. بر خلاف زمانی که غرق در یک برنامهٔ تلویزیونی هستیم، تنهایی باعث میشود ابعاد مختلف زندگی را ببینیم. کافی است برای مواجهه با آن زمان بگذاریم. هر روز و هر هفته در گوشهای تنها بنشینیم و به خود بپردازیم.
البته ممکن است زمانی این تنهایی ما را به مسیر ناخوشایندی ببرد. خصوصا وقتی که با فکر کردن در مورد احساسات، امیدها، شکها و افکارمان همراه است. اما پس از مدتی متوجه میشویم که شناختی که نسبت به خودمان به دست آوردیم بسیار خوشایند است.
قطعا بدون صرف زمان برای شناخت خودمان نمیتوانیم با محیط اطرافمان ارتباط درستی برقرار کنیم. تنهایی این امکان را برایمان فراهم میکند که چیزهایی را ببینیم که قبلا از وجوشان بیاطلاع بودیم. درست مثل کودکی که برای اولین بار چشم گشوده و جهان را میبیند.
کمی عجیب است که مهارت تنها بودن را هیچ کس به ما نیاموخته است و این بسیار تعجب برانگیز است چرا که تنهایی مهارتی است بسیار مهمتر از سایر چیزهایی که در زندگی یاد میگیریم.